Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6458 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
laut und deutlich U بلند و واضح [وقتی کسی سخنگویی می کند]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eindeutig <adj.> U واضح
deutlich <adj.> U واضح
aufklären U واضح کردن
erklären U واضح کردن
näher erläutern U واضح کردن
klären U واضح کردن
Alles klar. U واضح است.
klarstellen U واضح کردن
klarlegen U واضح کردن
scharfes Bild {n} U تصویر واضح
naheliegend sein U واضح [معلوم ] بودن
deutliche Aussprache {f} U تلفظ واضح و روشن
Es wurde ihm klar. U برای او [مرد] واضح شد.
für Jemanden feststehen U برای کسی واضح بودن
Das spricht Bände. <idiom> U چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
Aus ihren Augen sprach die Verzweiflung. U در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
Da fragst du noch? U این باید واضح باشد برای تو
Bände sprechen [für] U کاملأ واضح بیان کردن [اصطلاح مجازی]
Das bietet sich als Lösung an. U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم کند.
Die Art, wie sie sich anzieht, sagt viel über sie aus. U به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
Lautsprecher {m} بلند گو
fernziel U هدف بلند مدت
aufsteigen U بلند شدن
aufgehen U بلند شدن
schweben U بلند شدن
sich erheben [aufstehen] U بلند شدن
anschwellen U بلند شدن
anwachsen U بلند شدن
Bums {m} U صدای بلند
sehr ehrgeizig <adj.> U بلند خیال
ambitioniert <adj.> U بلند پرواز
ambitioniert <adj.> U بلند همت
ansteigen U بلند شدن
ehrgeizig <adj.> U بلند پرواز
emporsteigen U بلند شدن
langfristig <adj.> U بلند مدت
Brandung {f} U موج بلند
Aufschwung {m} U بلند پروازی
aufheben U بلند کردن
heben U بلند کردن
Ehrgeizling {m} U بلند پرواز
Backenbart {m} U با زلفی بلند
verlesen U بلند خواندن
ehrgeizig <adj.> U بلند همت
anheben U بلند کردن
[schriller] Schrei {m} U جیغ بلند
Raus aus den Federn! <idiom> U بلند شو از تخت خواب !
mit dem falschen Fuß aufstehen <idiom> U از دنده چپ بلند شدن
ein ehrgeiziges Programm U برنامه بلند پروازی
Cape {n} U پوشش بی آستین و بلند
Federkiel {m} U پر بلند بال پرنده
Horn [Lautsprecher] {n} U بلند گوی بوقی
laut <adj.> U بلند [صدا یا موسیقی]
Abflug {m} U بلند شدن هواپیما
Die Rakete hebt ab. U موشک بلند می شود.
abheben U بلند شدن [هواپیما]
eine Last heben U باری را بلند کردن
weit <adj.> U دراز [طولانی] [بلند ]
lang <adj.> U دراز [طولانی] [بلند ]
zuschlagen U با صدای بلند یا محکم بستن
übertrieben ehrgeizig <adj.> U بیش از اندازه بلند پرواز
ambitiös <adj.> U بلند همت [اصطلاح رسمی]
ambitiös <adj.> U بلند پرواز [اصطلاح رسمی]
überambitioniert <adj.> U بیش از اندازه بلند پرواز
übertrieben ehrgeizig <adj.> U بیش از اندازه بلند همت
überambitioniert <adj.> U بیش از اندازه بلند همت
verschlafen U دیر از خواب بلند شدن
schreiten U گام های بلند برداشتن
[Namen] verlesen U بلند صدا کردن [نام ها]
Staub aufwirbeln U گرد و خاک بلند کردن
Schrei {m} U صدای بلند مثل سرفه
laut nachdenken U افکار خود را [بلند] گفتن
etwas hochbekommen U توانایی بلند کردن چیزی را داشتن
mit den Hühnern aufstehen U خیلی زود از خواب بلند شدن
Knall {m} U صدای بلند [مانند ترقه یا انفجار]
Frauen aufreißen <idiom> U دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
etwas abnehmen U چیزی را بلند کردن [برداشتن] [مثال ماسک]
Sei doch mal still! U ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است]
Jemanden [eine Frau] aufreißen U کسی را [ دختری را] بلند کردن [اصطلاح خودمانی]
Sprosse {f} U پله [برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
Trittbrett {n} U پله [برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
etwas [Akkusativ] sehr laut abspielen U با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
Bräute aufreißen gehen <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
plötzlicher Ausschlag {m} [einer Kurve oder Entwicklung etc.] U پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
Alpaka {n} U آلپاکا [شتر بی کوهان پشم بلند آمریکای جنوبی]
klagen U باصدای بلند ناله وزاری کردن [زوزه کشیدن ]
wehklagen U باصدای بلند ناله وزاری کردن [زوزه کشیدن ]
Ich hatte ihn [sie] mir viel größer vorgestellt. U من او [مرد] [زن] را خیلی بلند قدتر در ذهنم مجسم کردم.
die Namensliste aufrufen U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
die Namen verlesen U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
flacher [hoher] [kurzer] [langer] Ball U شوت کردن دور [نزدیک] [بلند] [پائین] توپ [فوتبال]
Jemanden aufreißen [Frauen] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
Wenn die Patienten zu schnell aufstehen, kann es passieren, dass sie ohnmächtig werden. U اگر بیماران سریع بلند بشوند تمایل به غش کردن را خواهند داشت .
Jemanden aufgabeln U کسی را بلند کردن [با کسی آشنا شدن] [اصطلاح روزمره]
sich [Dativ] den Arsch ablachen <idiom> U باصدای بلند قاه قاه خندیدن [اصطلاح رکیک]
abheben [Spielkarten vom Stapel nehmen] U بلند کردن [ورق از دسته] [ورق بازی]
Recent search history Forum search
1موفقیت از یک قدم بلند تشکیل نمیشود بلکه مجموعه از قدمهای کوچکی است که بر می‌داریم و به آن می‌رسیم.
2Klauen
1etwas schüren
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com